هر شب
خیال تو را
قدم میزنم
شاید برسم
به آغوش تو
خیلی وقته که برای دیدن تو ،
اول باید چشمهایم را ببندم
تو از من گله میکنی که چرا حواسم به حرف هایت نیست
کاش میدانستی صدایت آنقدر آرامم میکند که
فراموش میکنم باید نفس بکشم
چه برسد به اینکه بفهمم چه میگویی…
دلم خیلی بیشتر از حجمش پُـــر است
پُـــر از جای خالی تـــــو
پُــــر از دلتنگی برای نگاه تـــــو
پُـــــــر از خاطرات قــــدم زدن
در کوچه پس کوچه های شهر با تــــو
پُـــــر از حـــس پرواز
پُــــر از تـــــــــو
چقدر برام خوبه آرامش چشمات،
تسکین دردامه لبخند رو لبهات