یه دنیا پر از احساسم،از داشتنت به خودم می نازم . . .
تو چشمات مثه یه الماسه،که دیدنش دنیامو میسازه ! ! !
دنیا بی تو برام تیره و تاره،دوباره دلم هواتو داره . . .
بیا پیشم که بی تو من هیچم،وقتی که میخندی دیوونه میشم ! ! !
تو که بخندی همه چی قشنگ و آرومه واسم . . .
بدون تو توی زندگیم نمیمونه جونی واسم ! ! !
خوشبختی تو مشت منه وقتی تو پیش منی . . .
با تو این زندگی خوبه،تو معنی عاشق شدنی ! ! !
خدایا
شب قدر است و قدر شب قدر تو میدانی
به قدر من ننگر، قدر خویش اعطا کن . . .
آمین
زیر باران گریه می کردم
آرام و بیصدا تو چتر را بالای سرم گرفتی
اما همچنان گونه های من خیس از گریه ماند ...!
و تو هرگز نفهمیدی که چتر باید بالای دلم باشد نه روی سرم ...
چه خوش خیال بودم...
که همیشه فکر میکردم درقلب تو محکومم به حبس ابد..!!
یکباره جا خوردم...
وقتى زندانبان بر سرم فریاد زد...
(هى تو)...!
آزادى...!
وصداى گام هاى غریبه اى که به سلول من می آمد...!
اگر من بزرگ نمی شدم ، پدربزرگ هنوز زنده بود
اگر من بزرگ نمی شدم ، موهای مادرم سفید نمیشد
اگر من بزرگ نمی شدم ، مادربزرگ در ایوان خانه باز می خندید
اگر من بزرگ نمی شدم ، تنهایی معنایش همان تنها بودن در اتاقم بود
اگر من بزرگ نمی شدم ، غروب جمعه برایم دلگیر نبود
اگر من بزرگ نمی شدم ، هیچوقت نمی دیدمت و دلم برایت تنگ نمیشد
ای کاش من همیشه کودک می ماندم
چقدر گران تمام شد بزرگ شدن من …
همیشه تنها بودن بد نیست…
وقتی یه مدت طولانی تنها میمونی
یواش یواش دیگه ازش نمیترسی…
حتی باهاش لطیف میشی
تنها میری بیرون ، میری تفریح کم کم عادت میکنی
اونوقت دیگه حاظر نیستی با هر کسی باشی که فقط تنها نباشی…
انتخابت سخت میشه ، منطقت ، دیدت عوض میشه…
کسی رو نمیخوای تنهاییت رو پر کنه
بعضی اوقات آدما تو تنهایی خیلی عوض میشن…!!!
امروز تصمیم گرفتم این پستو خودم بنویسم از الان میگم ببخشید چون انشام از اول تعریفی نداشت
همیشه و همه جا به همه میگفتم که باید در برابر مشکلات توکل به خدا کرد و و خدا پشت و پناهمونه و اگه از خدا چیزی بخوایم ب نفعمون باشه میده و نباشه نمیده اگ داد رحمته و اگ نداد حکمت....
امااین اواخر خودم حرفا خودمو از یاد برده بودم و از دست خدا شاکی شده بودم بطوریک یادم رفته بود برا شروع ماه رمضون که بهترین و پربرکت ترین ماه خداس پستی بذارم.ماهی که من عاشقشم و معتقد بودم بهترین ماه سال هس و باید از لحظه لحظش استفاده کنیم...
زیادی حرف زدم شرمنده...
هدفم از گذاشتن این پست این بود که از همه ی عزیزایی که میان وبم خواهش کنم که تو این ماه عزیز و تو این لحظه های نورانی برا شفای مریضا دعا کنید و از خدا سلامتیشونو بخواید
یادتون نره ها سر نمازاتون حتما این دعا رو بکنید ....
مرسی از همه ....
دیــــ♥ـــــوونگی یعنی:
عکسشوتوگوشیت هی نیگاکنی،واسه بارهزارم...
انگارتاحالاندیدیش!
بوسش کنی مثل دیــــ♥ــــــوونه ها!!
بگی خب دلم همش یه ذره میشه برات...
بغض کنی وذرتی اشکت بریزه...
شمارشوباذوق بگیری شایداینبارجوابتوداد...
شایدبامهربونی بگه جونم!
شاید...شاید...شاید...ای توروحت بااین شایدگفتنات
بازم همین صدای مسخره توگوشت میپیچه:
مشترک موردنظرپاسخگونمی باشد...لطفامجدادتماس بگیرید...
دوسم داری یا ازم متنفری,هر دوی اینا به نفع منه
اگه عاشقمی,همیشه تو قلبتم
اگه ازم متنفری,همیشه تو ذهنتم.
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم سکوت را فراموش می کردی
تمامی ذرات وجودت عشق را فریاد می کرد...
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم چشمهایم را می شستی
و اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می دادی
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم نگاهت را تا ابد بر من می دوختی
تا من بر سکوت نگاه تو
رازهای یک عشق زمینی را با خود به عرش خداوند ببرم
ای کاش می دانستی
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم هرگز قلبم را نمی شکستی
گر چه خانه ی شیطان شایسته ی ویرانی است
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم لحظه ای مرا نمی آزردی
که این غریبه ی تنها , جز نگاه معصومت پنجره ای
و جز عشقت بهانه ای برای زیستن ندارد
ای کاش می دانستی
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم همه چیز را فدایم می کردی
همه آن چیز ها که یک عمر بخاطرش رنج کشیده ای
و سال ها برایش گریسته ای
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
همه آن چیز ها که در بندت کشیده رها می کردی
غرورت را ...... قلبت را ...... حرفت را
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
دوستم می داشتی
همچون عشق که عاشقانش را دوست می دارد
کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم
و مرا از این عذاب رها می کردی
ای کاش تمام اینها را می دانستی
ندارند ..عشق بورزم به کساني که عاشقم
نيستند...بگريم براي کساني که هرگز غمم را نخوردند...به من بياموز لبخند بزنم به
کساني که هرگز تبسمي به صورتم ننواختند... محبت کنم به کساني که محبتي
درحقم نکردند
من به دست های خودم تموم میشم
کی قراره قلبم آروم بگیره
کی قراره که تو برگردی پیشم
تو می خواستی من ازیادببری
چی ازعشقمون دلیل بهتری
فکر می کردم که تو عاشقم میشی
تو به دنیای من عادت می کنی
اما گفتی کاری می کنم تو
به یکی دیگه حسادت می کنی
من به یادگاریات دست نزدم
دست هاتو دادی بهم پس نزدم
دل من شیشه ای بود از اولش
اما توشکستی اون را آخرش
بدون براش مهمی
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری می افتی بر میگرده و با عجله می یاد
سمت تو بدون براش عزیزی
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری می خندی بر میگرده و نگات میکنه بدون
واسش قشنگی
اگه یکی رودیدی که وقتی داری گریه می کنی برمیگرده میاد باهات اشک
میریزه بدون دوست داره
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری با یه نفر دیگه حرف میزنی ترکت می کنه
بدون عاشقته
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری ترکش می کنی فقط سکوت می کنه
بدون دیوونته
اگه یکی رو دیدی که از نبودنت داغون شده
بدون که براش همه چی بودی
اگه یکی رو دیدی که یه روز از بی تو بودن می ناله
بدون که بدون تو می میره
اگه یکی رو دیدی که بعد از رفتنت لباس سفید پوشیده
بدون که بدون تو مرده
اگه یه روز دیدیش که یه گوشه افتاده و یه پارچه سفید روش کشیدن بدون
واسه خاطر تو مرده
وقتي 15 سالت بود و من بهت گفتم كه دوستت دارم ...صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زير انداختي و لبخند زدي...
---------------------lllllllllllll---------------------
وقتي كه 20 سالت بود و من بهت گفتم كه دوستت دارم
سرت رو روي شونه هام گذاشتي و دستم رو تو دستات گرفتي انگار از اين كه منو از دست بدي وحشت داشتي
---------------------lllllllllllll---------------------
وقتي كه 25 سالت بود و من بهت گفتم كه دوستت دارم ..
صبحانه مو آماده كردي وبرام آوردي ..پيشونيم رو بوسيدي و
گفتي بهتره عجله كني ..داره ديرت مي شه
---------------------lllllllllllll---------------------
وقتي 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم ..بهم گفتي اگه راستي راستي دوستم داري
.بعد از كارت زود بيا خونه
---------------------lllllllllllll---------------------
وقتي 40 ساله شدي و من بهت گفتم كه دوستت دارم
تو داشتي ميز شام رو تميز مي كردي و گفتي .باشه عزيزم ولي الان وقت اينه كه بري
تو درسها به بچه مون كمك كني
---------------------lllllllllllll---------------------
وقتي كه 50 سالت شد و من بهت گفتم كه دوستت دارم تو همونجور كه بافتني مي بافتي
بهم نكاه كردي و خنديدي
---------------------lllllllllllll---------------------
وقتي 60 سالت شد بهت گفتم كه چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدي...
---------------------lllllllllllll---------------------
وقتي كه 70 ساله شدي و من بهت گفتم دوستت دارم در حالي كه روي صندلي راحتيمون نشسته بوديم من نامه هاي عاشقانه ات رو كه 50 سال پيش براي من نوشته بودي رو مي خوندم و دستامون تو دست هم بود
---------------------lllllllllllll---------------------
وقتي كه 80 سالت شد ..اين تو بودي كه گفتي كه من رو دوست داري..
نتونستم چيزي بگم ..فقط اشك در چشمام جمع شد
---------------------lllllllllllll---------------------
اون روز بهترين روز زندگي من بود ..چون تو هم گفتي كه منو دوست داري
---------------------lllllllllllll---------------------
به كسي كه دوستش داري بگو كه چقدر بهش علاقه داري
و چقدر در زندگي براش ارزش قائل هستي
چون زماني كه از دستش بدي،
مهم نيست كه چقدر بلند فرياد بزني
چقدر قشنگ از من گذشتی
چه بی تفاوت روی قلبم
شعر جدایی رو نوشتی
چقدر قشنگ دلو سوزوندی
منو به بیراهه کشوندی
چه ساده اشکمو ندیدی
چقدر قشنگ رفتی نموندی
چقدر قشنگ وبی وفایی
منو رسوندی تا جدایی
گفتی هزار بار به سوگند
که تا همیشه یار مایی
چقدر قشنگ ودلربایی
پشت نقاب بی ریایی
منو تو دنیا جا گذاشتی
با این غم بی سر پناهی
آیینه شکستم برو
از با تو بودن خستم برو
من کوله بار رفتنو عمریست
با اشک چشمام بستم برو
وحالا لحظه های من گرفتارسکوتی سرد وسنگینند.
وچشمانم که تا دیروزبه عشقت می درخشیدند،
نمی دانی چه غمگینند.
چراغ روشن شب بود برایم چشمهای تو
نمیدانم چه خواهد شد؟؟؟
پرازدلشوره ام،بی تاب ودلگیرم
کجا ماندی که من بی توهزاران بار
درهرلحظه می میرم!!
با داشته هایم سر گرمم در سالهای دوری از تو
حنجره ای دارم برای فرو بردن بغض
چشم هایی که می بارند همچون ابر زمستانی
لبهایی که دوخته شدند تا سکوت را فریاد زنند
دستهایی که خالی مانده اند از دستان مهربان تو
پاهایی که مانده اند در ابتدای راه رفته ات
وپنجره ای که در پشت آن روح بی پاسخ من
چشم بر کوچه بن بست دارد
در شبهای بی فروغی که ستاره چشمانت روشنگر آن نیست
خــــــــوش بـحــالـتـــــــــ
تو از من خوش بخت تری .
گفت: چـــــــــــرا ؟!
گفتم: تـــــــو آتش بر سر داری
و مــن بــر دل
تو باهر پـــــــکــی که بهت میزنند . . .
خـــــــــاکــسـتـــر میشی
و من با هر خــــــــــــاطـره ای که یـــــاد میارم آتــــیـش میگیرم . . .
تو دود میشی و یه بویی ازت تو هــوا میمونه
اما من زیر خـــــــــاک میرم و عـطـــرمـم باهام چال میشه !
تو تــــــمـوم میشی یه فـیــلـتـــر ازت بـاقی میمونه . . .
و از مـــنـــــــــــــــــ هــــیچـــــــــــــــــ . . .
دیدم دیگه بـویـی ازش نمیاد !
سرم و چرخوندم دیدم خــــــــامــوش شده !
گفتم: اینم آخـــــــــریش که تو باد و پـــکـــ به انـتـهــا میرسی
و من ســـــــالــهـاستــــــــــ که هنوز نـــرســیـــدم !!
نــــــــــــــــــرســــــــیدم . .
نمیدونم چرا رفتی
شاید اشتباه کردم و تو بدون اینکه به فکر غربت چشمانم باشی
رفتی
و بعد از رفتنت باران چقد معصومانه میباره
و تمام زندگیم از دست خواهد رفت
و من بعد از تو هزاران بار در ثانیه خواهم مرد
دســـتـتـــــ مــال هــرکــی بــاشــه
چــشــمــتـــ دنـبـــال مــنــــه
هرنــگــاهــتـــ انــگــاری اســمــمــو فــریــاد مــیــزنـــه
خیالت را به آغوش میکشم
موهایت را میبویم؛
نوازش صورتت را
با گونه هایم
به هیچ نمیدهم.
امشب اینگونه است!
فردا شب و شبهای دگر را چه کنم !!!؟
اغــــوش گرمم بـاش بگـذار فراموش کنم لــحــظـه هــایی
کــه در سـرمــای بـــیــکـسـی لرزیـــدم ...
پاکی برف
مرا به یاد تو انداخت
دل تو سبز
لبت سرخ
و روزهایت شیرین
تو دگر غصه نخور
دعایش با من
تو فقط شاد بمان
آرزو دارم شبي عاشق شوي. آرزو دارم بفهمي درد را. تلخي
برخوردهاي سرد را. مي رسد روزي كه بي من لحظه ها را سر كني.
مي رسد روزي كه مرگ عشق را باور كني. مي رسد روزي كه شبها
در كنار عكس من نامه هاي كهنه ام را مو به مو از بر كني
عشق امانت با ارزشيه كه هر كسي تو قلبش ميزاره برايه همينه كه هر
وقت بخواي عشقت را از كسي پس بگيري بايد قلبش را بشكني
اگه براي تمام دنيا تو يک نفر هستي.براي من همه ي دنيايي..اي هم
نفس،زيباترين لحظاتم را به پاي ساده ترين دقايق زندگيت خواهم
ريخت... تا باز هم بداني که من عاشق ترين عاشقانت هستم
يادته يه روز بهم گفتي : هر وقت خواستي گريه کني برو زير بارون که
نکنه نامردي اشکاتو ببينه و بهتت بخنده ... گفتم : اگه بارون نبود چي ؟
گفتي : اگه چشماي قشنگ تو بباره آسمونم گريش مي گيره ... گفتم : يه
خواهش دارم . وقتي آسمون چشمام خواست بباره تنهام نزار . گفتي :
به چشم ... حالا امروز من دارم گريه مي کنم اما آسمون نمي باره ...
تو هم اون دور دورا ايستادي و بهم مي خندي
تا حالا بهت نگفتم ولی حالا
می خوام بگم بی تو میمیرم ..
می خوام بگم تو دنیای منی ..
می خوام بگم با تو بودن چه لذتی داره ..
می خوام بگم دوست دارم فقط به خاطر خودت !!
می خوام بگم شدی مجنون عشقم …
می خوام بگم هر وقت اراده کنی برات میمیرم !
می خوام بگم که می خوام دلمو فرش زیر پات کنم ..
می خوام بگم اگه یه روز نبینمت چقدر دلم برات تنگ میشه !!
می خوام بگم نبودنت برام پایان زندگیه !!
می خوام بگم به بلندی قله اورست و پهناوری اقیانوس اطلس دوست دارم …
می خوام بگم یه گوشه چشاتو به همه دنیا نمیدم …
می خوام بگم هیچ وقت طاقت هجرتو ندارم …
می خوام بگم مثل خرابه های بم خرابتم …
می خوام بگم بیشتر از عشق لیلی به مجنون عاشقتم ..
می خوام بگم هر جور که باشی دوست دارم !!
می خوام بگم غم تو رو به شادی دیگران نمیدم !!
می خوام بگم اگه حتی من رو هم دوست نداشته باشی من دوست دارم ..
می خوام بگم مثل نفسی برام اگه نباشی منم نیستم …
می خوام بگم هر شب با خیالت می خوابم !!
می خوام بگم جایگاه همیشگی تو قلب منه !!
می خوام بگم حاضرم قشنگترین لحظه هام رو با سخت ترین دقایقت عوض کنم ..
می خوام بگم لحظه ای که تو رو میبینم بهترین لحظه زندگیمه !!
می خوام بگم در حد پرستش دوست دارم ….!
این نیست که با کسی دوست نباشی!
این نیست که آدمی گوشه گیر و منزوی باشی!
این نیست که کسی باهات حرف نزنه!
این نیست که هیچوقت نتونی خوشحال باشی!
این نیست که کسی دوستت نداشته باشه!
یك طرف خاطره ها ، یك طرف فاصله ها ،
درهمه حرفها ، حرف اخر زیباست ، آخرین حرف
تو چیست ، تا به ان تكیه كنم ، حرف من
دیدن پرواز تو در فرداهاست
داشتم عکسای گوشیمو نگاه می کردم ،رسیدم به یه عکس که روش نوشته بود :
... چه آسان می توان از یادها رفت ...
واقعا چه آسان از یادت رفتم.......
همیشه مثله بارون باش
اما هیچوقت چشم کسی رو بارونی نکن
شاید برایش تنها ترینی ...
ﻭﻗﺘﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺑﻮﺩﻡ ﺷﯿﺸﻪ ﺷﯿﺮﻡ ﺭﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ
ﻫﻤﯿﻦ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺟﺪﺍﺵ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﻮﺩ , ﺍﻣﺎ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻢ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ... ﺷﮑﺴﺖ .
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺭوﻧﺒﺎﯾﺪ ﻫﻤﺶ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﮕﯿﺮﻡ
ﭼﻮﻥ ﻣﻤﮑﻨﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﻭ ﺑﺸﮑﻨﻪ !
ﯾﮑﻢ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ , ﺗﻮﺕ ﻓﺮﻧﮕﯽ ﺭﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ,
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﻪ ﺷﺐ ﺗﻮﺕﻓﺮﻧﮕﯽ ﻫﺎﻣﻮ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺗﺨﺖ ﺧﻮﺍﺑﻢ
ﮐﻪ ﭘﯿﺶﺧﻮﺩﻡ ﺑﺨﻮﺍﺑﻦ , ﺍﻣﺎ ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻡ ﺩﯾﺪﻡ
ﻫﻤﻪﯼ ﺗﻮﺕ ﻓﺮﻧﮕﯿﺎﻡ ﻟﻪ ﺷﺪﻥ .
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﺒﺮﻡ ﺗﻮ ﺗﺨﺖ ﺧﻮﺍﺑﻢ
ﭼﻮﻥﺧﺮﺍﺏ ﻣﯿﺸﻪ !
ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﺑﻌﺪﺵ ﯾﺎﺩﻣﻪ ﻣﺎﻫﯽ
ﻫﻔﺖﺳﯿﻨﻤﻮﻥ ﺭﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ
ﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻓﻘﻂ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷﻪ , ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ
ﺍﺯ ﺗﻮ ﺗﻨﮓ ﺁﺏﺩﺭﺵ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﺗﻮ ﮐﻤﺪﻡ ﻗﺎﯾﻤﺶ ﮐﺮﺩﻡ ,
ﺍﻣﺎ ﻓﺮﺩﺍﺵﮐﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﺳﺮﺍﻏﺶ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﮑﻮﻥ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﻩ !
ﺍﻭﻥﻣﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ . ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ
ﺭﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺗﻮ ﮐﻤﺪﻡ ﻗﺎﯾﻤﺶ ﮐﻨﻢ ﭼﻮﻥ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻩ !
ﻣﺪﺕﻫﺎ ﺑﻌﺪ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﯾﻪ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻋﺮﻭﺳﮑﯽ ﺑﺮﺍﻡ ﺧﺮﯾﺪ
ﻭ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻐﻠﺶ ﮐﺮﺩﻡ
ﻭ ﻓﺸﺎﺭﺵ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﺳﺮﺵ ﮐﻨﺪﻩ ﺷﺪ .
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻨﻢ
ﻓﺸﺎﺭﺵ ﺑﺪﻡ ﭼﻮﻥ ﺳﺮﺵ ﮐﻨﺪﻩ ﻣﯿﺸﻪ !
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﯾﻪ ﺁﺑﺮﻧﮓ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ
ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻫﻢ ﮐﻼﺳﯿﺎﻡ ﻧﺸﻮﻧﺶ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻡ
ﺍﻣﺎ ﯾﻪﺭﻭﺯ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺗﻮ ﮐﯿﻔﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻣﻌﻠﻮﻡ
ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﮐﯽ ﺍﻭﻧﻮ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ .
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﯽﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﺸﻮﻥ ﺑﺪﻡ
ﭼﻮﻥ ﻣﻤﮑﻨﻪ ﺍﺯﻡ ﺑﺪﺯﺩﻧﺶ !
! ﻭﻗﺘﯽ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻬﺶ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ
ﻭ ﺑﺨﺎﻃﺮﺵﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻡ
ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺯﻡ ﺩﻭﺭﻣﯿﺸﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ
ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺪﻣﺶ !
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﮕﻔﺘﻢ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ,
ﺩﯾﮕﻪ ﺁﺯﺍﺩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻤﺶ, ﺗﻮ ﺩﺳﺘﻢﻧﮕﺮﻓﺘﻤﺶ ﮐﻪ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﺑﺸﮑﻨﻪ , ﺗﻮ ﮐﻤﺪﻡ ﻗﺎﯾﻤﺶ ﻧﮑﺮﺩﻡﮐﻪ ﺑﻤﯿﺮﻩ ,
ﺗﻮ ﺑﻐﻠﻢ ﻓﺸﺎﺭﺵ ﻧﺪﺍﺩﻡ ﮐﻪ ﺳﺮﺵ ﮐﻨﺪﻩﺑﺸﻪ ,
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﺸﻮﻧﺶ ﻧﺪﺍﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺯﻡ ﺑﺪﺯﺩﻧﺶ ,
ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﻧﺸﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﺮﻩ ... ﺍﻣﺎ
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﺑﻬﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ
ﺳﺮﺵ ﺑﺎﮐﺴﺎﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﮔﺮﻡ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻣﻨﻮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ....
ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭ
ﭼﺠﻮﺭﯼ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ !!!
هرکی میدونه بگه
چــه لــَحظـه ے دردآوریــه ...
اون لـَحــظه کـه میپـُرسـه خوبــے ؟
پـَنـج خـَط تـایپ میکـُنے ولــے بجـاے
" Enter "
هــَمـه روپـاکـــ میکـُنـے ومینـِویسـے خوبـَم ... تـوچــطورے ؟